امیرمحمدجانامیرمحمدجان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

امیرمحمد امپراطور کوچک ما

عشق مادر

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ... ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻣﻌﻨﯽ ﻋﺸﻖ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ تب و ﺗﺎﺑﺶﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﻨﺎﻟﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﺒﺎﻟﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﻣﻦ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﻨﻢ ... ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﻋﺸﻘﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﯿﺴﺖ. کودک من عشق من است ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺡ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ آﺭﺍﻣﺶ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ هست و ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻼﻡ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﻧﻔﺲ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻔﺴﻢ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﮕﯿﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺕ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻧﮑﻦ . ﺑﮕﯿﺮﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﻧﮑﻦ ﻫﺮﮔﺰ .. ...
18 مرداد 1393

برای پسرم:

برای پسرم: مرد کوچک مادر فدای قدو بالایت خوب به حرفهای مادرت گوش کن... حرفهایِ شاید تلخ و سنگینیست اما باید از همین بچگی ات برایت بگویم تا در آینده اماده باشی برای مرد شدن تو قرار است مرد خوبی شوی مرد خوب بودن کار سختیست اینکه قوی باشی اما مهربان صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشی عزیز دل مادر تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی و بعد عشقت عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثل موقع هایی که صدایم میکنی : مادر من میگویم : جان مادر و به همین مقدسیست عاشقی را کم کم خودم یادت می دهم لابه لای حروف الفبا و اعداد ...
25 ارديبهشت 1393

کتاب شازده کوچولو

قسمتی از کتاب شازده کوچولو ترجمه :محمد قاضی                                                                                        روباه ساکت شد و مدت زیاد ی به ش ...
6 دی 1392

بخشی از کتاب شازده کوچولو

   شازده کوچولو گفت: آدم بزرگ ها ارقام را دوست دارند. وقتي با ايشان از دوست تازه اي صحبت مي کنيد هيچ وقت از شما راجع به آنچه اصل است نمي پرسند. هيچوقت به شما نمي گويند که مثلا آهنگ صداي او چطور است؟ چه بازي هايي را بيشتر دوست دارد؟ آيا پروانه جمع مي کند؟ بلکه از شما مي پرسند:"چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزنش چقدر است؟پدرش چقدر درآمد دارد؟" و تنها در آن وقت است که خيال مي کنند او را مي شناسند. اگر شما به آدم بزرگ ها بگوييد:"من خانه ي زيبايي ديدمم که پشت بامش کبوتران...." نمي توانند آن خانه را مجسم کنند . بايد به ايشان گفت:" يک خانه ي صدهزار فرانکي ديدم" آن وقت به بانگ بلند خواهند گفت: به به! چه خانه ي قشنگي!! "همين طور اگر شما ب...
27 تير 1392

سال نو مبارک

دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان عید نوروز بر شما مبارک وبرای تو دردانه نازنینم از خدا می خواهم: دلت شاد و لبت خندان بماند برایت عمرجاویدان بماند خدارا میدهم سوگند برعشق هرآن خواهی برایت آن بماند بپایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند تنت سالم سرایت سبز باشد برایت زندگی آسان بماند تمام فصل سالت عید باشد چراغ خانه ات تابان بماند . . .   ...
27 اسفند 1391

زیباترین غزل زندگیم تولد4 سالگیت مبارک

امیر محمدجان تولدت مبارک بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن همین شعر و ترانه تو دنیای ما زندس واسه تولد تو باید دنیا رو...
12 اسفند 1391

سخن بزرگان

پیش از آن که سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: بزرگ ترین آرزویی که در دل داری چیست؟ وی پاسخ داد: بزرگ ترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان در آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم: ای مردم! چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های عمر خود را به جمع آوری ثروت می گذرانید، درحالی که آن گونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور هستید روزی ثروت خود را برای آنان باقی گذارید همت نمی گمارید؟ نقل از : سایت فلسفه برای کودکان ...
26 دی 1391